یک گوشه دنج

ساخت وبلاگ
رفته بودم آرایشگاه دخترعمه ام، نیم ساعت پیش رسیدم خونه.

فردا عقد اون یکی دخترعمه است و ان شاالله پس فردا جشن عقدش.

گرسنمه ولی میلم نمیکشه مرغی که از نهار مونده رو بخورم نمیدونم چرا، دلم هات داگ میخواد یا مثلا ساندویچ ژامبون تنوری یا یه پیتزای خوشمزه ، شوهرم تو راه برگشت گفت چیزی میخوای بگو بگیرم ولی نمیدونم چرا قبول نکردم...اصلا نمیشه چیزی بخورم با اینکه خیلی گشنمه.

پدر و پسر خوابیدن.

من چرا نمیخوابم پس؟

یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 0:59

بعد از ظهر جشن دعوتیم خونه ی عمه ام. ساعت 12 وسیله هامو برداشتم و اومدم خونه ی مامانم تا از اینجا با هم بریم. نهار پسرم رو دادم و خوابوندمش ؛ چون داداش و مامانم خوابن اومدم تو اتاق داداش موهامو سشوار کشیدم و خشک کردم و منتظرم تا دخترعموم بیاد تا اتو بکشه موهامو. منم خیلی خوابم میاد ولی حیف که نمیشه بخوابم وقت ندارم. روز عید غدیر هم جشن عقد دخترعمه جانه ان شاالله.  این شبها من و پسرم ساعت ده و نیم دیگه خوابیم از بس که خسته ایم هم من هم اون؛ تا سرمو میذارم رو بالش خوابم میبره در صورتیکه یه مدت قبل اینقدر باید فکر میکردم تا کم کم چشمام گرم شه. بعضی از لباسای پسر یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : پاییز نزدیک است,پاييز نزديك است, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 87 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 14:25

سلام به خدا خیلی دلم میخواد زودتر بیام و اینجا بنویسم تمام تلاشمو هم میکنم ولی گاهی بازم دیر میشه، بعد یه چند وقت آدم نوشته هاشو میخونه خیلی لذت بخشه به هر حال من سعیم رو میکنم. از وقتی پسرم دنیا اومده کمتر میریم خونه خواهرشوهرم اینا به خاطر بچه هاشون چون همش میخوان به بچه نزدیک شن و باهاش بازی کنن حالیشونم نمیشه که بابا هنوز کوچیکه نمیتونه مثل شما بازی کنه اونجا که میریم همش من باید حرص بخورم و مواظب باشم؛  دیگه واقعا اعصابم از این موضوع خورده یا اینکه وقتی خوابه بچه، رعایت نمیکنن و بلند حرف میزنن نمیدونم واقعا همه مثل من همین مشکلات رو داشتن یا دارن یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : این روزها,این روزها که میگذرد جور دیگرم,این روزها که میگذرد,این روزها اینگونه ام,این روزهای من,این روزها که میگذرد هر روز,این روزها حال خوشی ندارم,این روزهایم به تظاهر میگذرد,این روزهااا,این روزها افشین, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 116 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:21

دیشب شب به شدت خسته کننده ای برام بود غروبش با همسر و پسرم رفتیم تا خریدای مورد نیاز ماه رمضون رو انجام بدیم یه دو ساعتی طول کشید، فکر کنم ساعت تقریبا نه بود که رسیدیم خونه، از لحظه ای که رسیدیم من یه ثانیه هم نشستم از بس کار داشتم، گوشتها رو بسته بندی کردم، مرغها رو شستم و گذاشتم فریزر، میوه ها رو جابجا کردم بساط لوبیا سبز رو مهیا کردم که ریز کنم ، در اون بین واسه شام داشتم ماکارونی هم درست میکردم، وسطاش هم یا بچه رو آروم میکردم با کمک همسر یا کلا بهش میرسیدم دیگه خودتون تصور کنید چه وضعی داشتم من، حالا داشته باشید ماجرا رو، سر خوابوندن گل پسرم هم داستا یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : ماجراهای ماتر,ماجراهای ما وسه تا دخترامون,ماجراهای مارکوپولو,ماجراهای ماه عسل,ماجراهای ما سه تا دخترامون,ماجراهای مارگزیده,ماجراهای مانولیتو,ماجراهای ماه عسل 93,ماجراهای مامانی,ماجراهای ماتر دوبله فارسی, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 108 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:21

سلام

اومدم به گوشه ی دنجم سر بزنم ولی پسرک بیدار شد برم بهش برسم میام دوباره...

یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : ),) meaning,) emoticon,)l,) meaning in text message,)ll,) emoji,)p,)lll,)0, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 79 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:21

  با لپ تاپ نوشتن برام خیلی راحتتره ولی اکثرا میتونم فقط با گوشی بیام اینجا. خب خب خیلی تو دلم حرف هست اینقدر هست که همینطوری بی امان تو سرم رژه میرن و متاسفانه یا خوشبختانه آدمی نیستم که با کسی درد و دل کنم فقط و فقط گاهی با مامانم. اول بگم که پسر کوچولوم شش ماهه شده و این روزا دایم پای گازم و مشغول سوپ و فرنی و پوره پختن واسه پسرم وقتی منو میبینه یک ذوقی میکنه دیدنیییی اون لحظه دلم میخواد فقط بخورمش همیشه از بچه های شش ماهه خوشم میومده. الحمدلله. این روزا حجم کارای خونه ام به نظرم خیلی زیاد میاد و واقعا خودم نمیدونم گاهی چه جوری به ایییین همه کار میرسم و یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : زندگی,زندگی و دیگر هیچ,زندگی با چشمان بسته,زندگی زیباست,زندگی خصوصی,زندگی پس از مرگ,زندگی شعر,زندگی نامه,زندگی چیست,زندگی شیرین, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 99 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:21

تازه از پارک اومدیم خونه. اینقدر روزها هوا گرمه که اصلا نمیشه بیرون رفت به طرز فجیعی اذیت کننده است، از گرما متنففففرم من. این روزا صبح که از خواب پا میشیم با پسرم بازی میکنیم و میذارمش توی ماشینش و یه کمی به کارام میرسم بهش غذا میدم براش کتاب میخونم و با دیدن تصاویر کتاب سرگرم میشه واسش شعر میخونم در طول روز یه چرتی میزنه تا باباش بیاد اونو که ببینه گل از گلش میشکفه؛ غروب هم اگه حالی باشه یه پارکی جایی میریم و من سعی میکنم غروبها واسه فردام غذای خودم و بچه رو حاضر کنم تا واسه فرداش که تنهام کاری نداشته باشم البته همیشه موقعیتش پیش نمیاد. یه نرم افزار آه یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : گذر ایام,گذر ایام شعر,گذر ايام,در گذر ایام,شعر درباره گذر ایام,همدان در گذر ایام,متن گذر ایام,کتاب گذر ایام, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 101 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:21

سلام. دوستای عزیز من موهامو حدود یکی دو ماه پیش بلوند کردم،خیلی روشنه؛ خوب شد ولی اون چیزی که من میخواستم نشده جنس موهامم کلا نابود شد اصلا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید، زبرررررر و خششششک ؛ طوری که حتی شونه نمیشه،  میدونم که لامصب دکلره همینه و کلی رسیدگی میخواد . القصه ؛ بعد از محرم و صفر عروسی دخترداییمه فکر کنم حدودا سه ماه دیگه ، بعدش دیروز که با مامان صحبت می کردم تصمیم گرفتم موهامو کوتاه کنم راحت شم و رنگ بذارم از دست این موهای زبر راحت شم ، به نظرتون خوبه اینکار؟ واسه عروسی دختردایی موهام کوتاه باشه خوبه آیا؟ همفکری میخوام ازتون. یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : گیسو کمند,گیسو کمند 2,گیسو کمند دوبله فارسی,گیسو کمند واقعی,گيسو کمند,گیسو کمند بازی,گیسو کمند اپارات,گیسو کمند 2 دوبله فارسی,گیسو کمند کامل,گیسو کمند بدون سانسور, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 102 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:20

 

در آستانه ی اتمام نه ماهگی واسه پسرم جشن دندونی گرفتم باب میل خودم؛ خیلی حال داد؛ آش و هم عمه جونم پخت، کیک شکل دندون خریدم براش، هر کیو دلم خواست دعوت کردم البته خیلییی شلوغش نکردم، در کل بهم مزه داد. الان پنج تا دندون داره پسرکم. خدایا از عهده شکرگزاریت بر نمیام الحمدلله رب العالمین.

الان هم تلفنی با دخترعمه جان یه ربع حرف زدیم راجع به جشن عقدش چسبیییییید

یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : جشن دندونی,جشن دندونی مرسانا,جشن دندونی نی نی,جشن دندونی آروشا,جشن دندونی مامی سایت,جشن دندونی نوزاد,جشن دندونی کودک,جشن دندونی پسرم,جشن دندونی دخترم,جشن دندونی دخترانه, نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 111 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 11:20